توضیحات
خلاصه داستان:
گرالت ریویایی پیش از آنکه نگهبان سیری، فرزندِ سرنوشت شود، شمشیرزنی افسانهای بود. ویچری که مأموریتش محافظت کردن از مردم عادی در برابر هیولاهایی است که با جادو خلق شدهاند. جهشیافتهای که وظیفهی کشتن موجودات غیرطبیعی به او محول شده است. او از نشانهایی جادویی و معجونها و غرور هر ویچری (دو شمشیر، یکی فولادی و دیگری از جنس نقره) استفاده میکند. اما اگر گرالت سلاحهایش را از دست بدهد، چه اتفاقی میافتد؟
در این رمان مستقل، گرالت به نبرد میپردازد، سفر میکند و دوباره عاشق میشود، دندلاین آواز میخواند و از دردسری به سوی دردسر دیگر فرار میکند، اما قراردادی فرجام بدی پیدا کرد و گرالت خود را بدون سلاحهای شناختهشدهاش مییابد. حال به آنها نیاز دارد، چرا که ساحران در حال دسیسهچینی هستند و در سراسر جهان ابرها در حال گرد آمدنند؛ فصل طوفانها در حال فرا رسیدن است…
در حینی که گرالت مأموریتی مرگبار را در این ماجراجویی مستقل برعهده میگیرد، به ویچر ملحق شوید.
دو داستان کوتاه جاده بی بازگشت و یکی پایان می یابد، یکی آغاز می شود ضمیمه این جلد می باشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.